سبک زندگی

زندگی !

کلمه ای که یک دنیا هم معنا دارد و هم امتداد.

کلمه ای که هر کس آن را بر اساس میل و خواسته ی خودش هم ترجمه می کند و هم اداره.

این ترجمه و اداره هم در حیطه ی انفرادی افراد هست و هم در محیط اجتماعی، اما آن چیزی که بین همه ی صاحبان این کلمه مشترک است، این هست که برای آن سبک دارند.

سبک زندگی؛ سبکی برای زندگی!

در این مورد اگر بخواهیم حرف بزنیم باید با حوصله جلو بریم چرا که این واژه آنقدر محترم و خاص است که به سادگی غیر قابل تصوری خراب می شود. میشکند. از بین می رود.

بله همین زندگی رو می گم.

 

 

 

زندگی و سبک اداره اش رو اگر بخواهیم مرور کنیم از چند دریچه میتوان به اون نگاه کرد.

اما بهترین نگاه و تقسیم بندی این هست که زندگی هم دارای جنبه ی سخت افزاری هست و هم نرم افزاری.

در زمینه ابزار و افزار سخت اون حرف بسیار است ودر باره ی نرم افزار زندگی و سبک اون نیز همچنین.

در رابطه با سخت افزارها و نرم افزارهای زندگی باید پذیرفت که زندگی یک قواعد و اصولی دارد که هیچ وقت و در هیچ شرایطی تغییر نمی کند.

یعنی اصولی که ثابت است و با گذشت زمان کهنه و قدیمی نمی شود.

و اگر امروزه در زندگی ها مشکلی مشاهده می شود به دلیل عدم توجه به این شاخصه ها و یا گذشتن از آن هاست.

کدام شاخصه و اصول؟

کدام زندگی ؟!

همان شاخصه و اصولی که  برای سبک زندگی خدای بزرگ قرار داده است.

همان زندگی ای که آن قدر مهم است که خدای بزرگ 64 بار در قرآن از آن یاد میکند.

بله؛

خدای متعال برای زندگی و سبک آن چه در زمینه نرم افزار آن همانند غرور، تکبر، عزت، ذلت، دل بستگی، آرامش در زندگی، وابستگی و امثال آن سخن به میان آورده و برای امور سخت افزار زندگی نیز مانند: رزق و روزی، زینت ها زندگی، وسائل زندگی.

حرف من این است:

ما برای این سبک و این زندگی به هر طرفی رفته ایم الا به طرف آن کس که حرفش حرف اول و آخر است.

هر نظریه ای را پذیرفته ایم جز کلام آن کسی را که عالم به همه چیز است.

آیا وقت آن نرسیده که برای زندگی خود و سبک آن به خدای بزرگ مراجعه کنیم؟

............................................................................................................

*. آیات قرآن در این رابطه :

می خواستم آیات قرآن رو در این رابطه در این جا بنویسم اما پشیمان شدم!

هر کس خواست حرف خدا را درباره ی زندگی و سبک آن بداند در قرآن دنبال کلمه ی « الحیاة » بگردد.

**. شاید در این باره ( سبک زندگی ) مطلب ادامه داشته باشد !!!


ساز و برگ پیشرفت

چند سالی است که رهبر انقلاب در تدارک نقشه ای برای پیشرفت امت اسلامی هستند و این ژیشرفت را توأم با عدالت می دانند.

چرا که اگر پیشرفت همراه با عدالت نباشد شاید همان توسعه اسلامیزه شده باشد!

لذا عدالت و پیشرفت توأمان را مسیر حرکت دهه چهارم انقلاب دانستند.

و اما این پیشرفت به امکانات و مقدوراتی نیاز دارد که از آن به ساز و برگ این حرکت تعبیر می شود .

اگر بخواهیم بر اساس کلام رهبر انقلاب این ساز و برگ را تعریف کنیم عکس زیر به دست می آید.

 

نسبت حوزه و نظام اسلامی

 

 

هيچ روحانی نميتواند خودش را از نظام اسلامى جدا ببیند

آنچه كه لازم است عرض بكنم - كه از همه‌ى اين مطالب مهمتر است - نسبت حوزه‌هاى علميه است با انقلاب و نظام اسلامى. هيچ كس در عالم روحانيت، اگر انصاف و خرد را ميزان قرار بدهد، نميتواند خودش را از نظام اسلامى جدا بگيرد. نظام اسلامى يك امكان عظيمى را در اختيار داعيان الى‌اللّه و مبلّغان اسلام قرار داده. كِى چنين چيزى در اختيار شما بود؟ امروز يك طلبه‌ى فاضل در تلويزيون مى‌نشيند نيم ساعت حرف ميزند، ده ميليون، بيست ميليون مستمع از روى شوق به حرف او گوش ميدهند. كِى چنين چيزى براى من و شما در طول تاريخ روحانيت، از اول اسلام تا حالا، وجود داشته؟ اين اجتماعات بزرگ كِى وجود داشت؟ اين نمازجمعه‌ها كِى وجود داشت؟ اين همه جوان مشتاق و تشنه‌ى معارف كِى وجود داشت؟ امروز اين جوانهاى دانشجو و غير دانشجو را كه مشاهده ميكنيد - حالا من دانشجوها را ميگويم - همه‌شان تقريباً و تغليباً مشتاقند از مفاهيم اسلامى و معارف اسلامى چيزهائى را بشناسند و چيزهائى را بفهمند و سر در بياورند. من و شما بايد زمينه فراهم كنيم كه بتوانيم به آنها جواب دهيم. اين فرصت تا امروز كِى براى روحانيت وجود داشته؟ علاوه بر اين، ابزارهاى تسهيل‌كننده، مثل رايانه‌ها و ارتباطات اينترنتى و فضاى مجازى و سايبرى هم كه الان در اختيار شماست. اگر بتوانيد اينها را ياد بگيريد، ميتوانيد يك كلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعى كه شما آنها را نميشناسيد، برسانيد؛ اين فرصت فوق‌العاده‌اى است؛ نبادا اين فرصت ضايع شود. اگر ضايع شد، خداى متعال از من و شما روز قيامت سؤال خواهد كرد: از فرصت اين همه جوان، اين همه استبصار، اين همه ميل و شوق به دانستن، شما براى ترويج معارف اسلامى چه استفاده‌اى كرديد؟ نظام اسلامى يك چنين خدمتى به ما معممين و روحانيون كرده. مگر ميتوانيم خودمان را كنار بگيريم؟

 

حوزه‌هاى علميه بايد خود را سربازان نظام بدانند

اين كه يك آقائى در يك گوشه‌اى عبايش را بكشد به كول خودش، بگويد من به كارهاى كشور كار ندارم، من به نظام كار ندارم، افتخار نيست؛ اين ننگ است. روحانى بايد از وجود يك چنين نظامى كه پرچمش اسلام است، قانونش فقه اسلامى است، با همه‌ى وجود استقبال كند. مراجع تقليد كنونى، مكرر متعددى‌شان به بنده گفتند كه ما تضعيف اين نظام را به هر كيفيتى حرام قطعى ميدانيم. خيلى‌شان از روى لطف به من پيغام ميدهند يا ميگويند كه ما تو را مرتباً دعا ميكنيم. اين نشان دهنده‌ى قدرشناسى از نظام اسلامى است. حالا يك معممى يك گوشه‌اى بيايد خودش را از نظام كنار بگيرد؛ بهانه هم اين است كه ما فلان انتقاد را داريم. خيلى خوب، صد تا انتقاد داشته باش؛ دويست تايش به خود ما عمامه‌اى‌ها وارد است. مگر به ما انتقاد وارد نيست؟ وجود انتقاد و عيب در يك مجموعه مگر موجب ميشود كه انسان اين همه محسّنات و نقاط قوت را در آن مجموعه نبيند و ملاحظه نكند؟ در روحانيت هم همين جور است؛ عيوب الى ماشاءاللّه. بنده آخوندم، طلبه هستم، از قبل از بلوغ طلبه بودم تا الان؛ بيائيد براى شما همين جا يك فهرست از بر بنويسم. صد تا اشكال در ما هست؛ اما اين صد تا اشكال موجب ميشود ما از روحانيت اعراض كنيم؟ ابداً. در مقابل اين صد تا اشكال، هزار تا حُسن وجود دارد. در كسر و انكسار مصالح و مقاصد است كه انسان ميتواند خط مستقيم را پيدا كند.

 حوزه‌هاى علميه بايد خود را سربازان نظام بدانند، براى نظام كار كنند، براى نظام دل بسوزاند، در خدمت تقويت نظام حركت كنند؛ و اين درست عكس آن چيزى است كه سياست سرويسهاى امنيتى انگليس و آمريكا و اسرائيل و ديگران و ديگران دنبال ميكنند. آنها تلاش ميكنند بلكه بتوانند يك منفذى پيدا كنند. يك آخوندى يك گوشه‌اى حرفى ميزند، كه على‌الظاهر برخلاف خواست و فهم و عقيده‌ى كلى نظام است، بزرگش ميكنند؛ آن آدم را اگر كوچك هم باشد، از او يك تصوير بزرگى درست ميكنند، براى اينكه فاصله‌ى بين نظام و روحانيت را برجسته كنند؛ القاء كنند كه چنين فاصله‌اى وجود دارد. بنابراين حوزه‌هاى علميه نميتوانند سكولار باشند. اينكه ما به مسائل نظام كار نداريم، به مسائل حكومت كار نداريم، اين سكولاريسم است.

 معناى حرف من اين نيست كه حالا همه بايد از روز اول بيايند در مشاغل نظام كار كنند؛ نخير، بايد درس بخوانيد. بنده از دوران مبارزات، خودم درگير مبارزات بودم. در مشهد درس مكاسب و كفايه ميدادم. خيلى از شاگردهاى ما درگير مبارزات بودند. از بس گرم كارهاى مبارزاتى ميشدند، به نظرشان مى‌آمد كه اين حرفهاى مكاسب و استدلالهاى كفايه فايده‌اش چيست. مكرر بنده به آنها ميگفتم: آقاجان! بى‌مايه فطير است؛ بايد مايه پيدا كنيد.  اگر مايه پيدا كرديد، آن وقت ميتوانيد در منصب و جايگاهى مثل جايگاه امام بزرگِ عالى‌مقام، اين حركت عظيم را انجام دهيد.

 
اگر روحانيت نبود انقلاب پيروز نميشد

 نظام، مرتبط و متصل و همزاد است نسبت به روحانيت. اگر روحانيت نبود، شما بدانيد اين نظام تشكيل نميشد؛ اين انقلاب پيروز نميشد. بنده از قبل از انقلاب در محافل روشنفكرى بوده‌ام، با گروه‌هاى سياسى ارتباط نزديك داشته‌ام، همه‌ى آنها را هم ميشناختم، با خيلى‌هاشان هم بحث و جدل كرده بوديم. اين را من از روى اعتقاد و با استدلال ميگويم: اگر جامعه‌ى روحانيت نبود، اين انقلاب پيروز نميشد؛ تا صد سال ديگر هم پيروز نميشد. روشنفكران سياسى ما كه بعضى‌شان هم آدمهاى خوبى بودند، دلسوز هم بودند - همه، آدمهاى ناراه و منحرفى نبودند - توانائى‌اش را نداشتند، مقبوليت نداشتند، در بين مردم نفوذ نداشتند، نميتوانستند بر دلهاى مردم حكومت كنند. آن كه ميتوانست اولاً از حيث سطح، تمام كشور را فرا بگيرد، ثانياً از حيث عمق و تأثير، تا اعماق دلها نفوذ كند، روحانيت بود؛ كه همه جا بود

دارا ئی های ملی ( اینفو گراف )

شمال شرقی ترین خورشید

 

این روزها مشرقی ترین روزهای ایران رقم می خورد و خورشید از شمال شرقی ترین زاویه بر می تابد. دست خدا این بار از آن گوشه ی عالم بر سر ها کشیده شده و کلامش جان های شیدا را واله می کند. چه روزهایی خواهد شد این روز ها! تاریخ همانند کوفه نام ما را به تلخی یاد نخواهد کرد !

همه ی چشم ها تا سر حد امکان برگشته و به دور دست خیره مانده اند تا ببینند جانی را که چگونه در کالبد مسلمانان برای چندین باره، حیات بخشی می کند. همه شکر میکنند این نعمت را ! شیعه و سنی؛ پیر و جوان؛ کوچک و بزرگ؛ زن و مرد. شنیدم که اهل سنت آن دیار نماز شکر خوانده اند! وه؛ چه عجب، عجب نه برای این شکر که برای آن همه نفوذ و تألیف قلوب.

این بار حجت امام معصوم علیه السلام رفته تا از سرزمین اترک، ندای حق را رسا ساخته و هیمنه ی باطل را تزلزل بخشد. دل های مؤمنان را به هم معطوف و کفر و نفاق را به خواری بکشاند.

روزی که روز زیارت امام ثامن علیه السلام بود، زاده ی شهر رضا از باب الرضا دل های عاشق را به نور ولایت خویش متجلی نمود و ولایت عشق را ماهرانه بر سر صحنه آورد.

حجت ولی خدا بر مردم، کلام ها گفت و راه ها شناساند و باید ها و نباید ها را تبیین نمود. همو که کلامش را این گونه می توان ترسیم کرد:

 

 

اما، او حجیت خود را از کجا آورده است؟

نفوذ کلامش را از کدامین منبع دریافت کرده است؟

فتح قلوب را به کدامین آیت توانا گشته و کدام قصه را امروز و در عصر غیبت می سراید؟

همه ی این سخن در این روایت نهفته ست: 

 

 « وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی‏ عَلَیْكُمْ‏ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِم‏ » *

امام زمان فرمودند: در اتفاق هایی که برای شما روی می دهد به گوینگان سخنان ما مراجعه کنید چرا که آن ها حجت و نشانه های من برای شما و من حجت خدا برای آنان هستم .

 

 

"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

* : ( کمال الدین و اتمام النعمه ج 2 ص 484 )

جام زهر !

""  27 تیر ماه 1367  ""

این تاریخ یاد آور حادثه ای بزرگ است که معیار ها را بر هم زده و سنگ محک می شود !

پذیرش قطعنامه ی 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد.؛

آن چیزی که سنجیده شد، بصیرت امت بود و آن چیزی که نوشیده شد، جام زهر !

امام امت در نامه و بیانیه ای که به مناسبت قبول این قطعنامه منتشر کرد، در لابلای مطالبی که هر کدامش به خودی خود، یک سرفصل برای بصیرت افزایی امت حساب می شد، سخن از نوشیدن جام زهر نیز به میان آورد.

راستی چه شد که امام امت و خمینی کبیر که روح و جان من و ما بود و شعارش را سر می دادیم، جامی را سر می کشد که چون زهر بر کام امام می نشیند.!

نکند این جام نوشی از سر بی بصیرتی امت و یا نبود عمار برای ولی دوران است.؟

از قدیم گفته اند که اتفاقات ، تکرار تاریخ است ؛ یعنی :

هر آن چه را که امروز سپری میکنیم ، نمایی از حادثه ای است که قبلا نیز نمونه داشته است .

جام زهر امام حسن مجتبی علیه السلام

جام زهر امام موسی کاظم علیه السلام

جام زهر امام رضا علیه السلام

جام زهر امام جواد علیه السلام

و جامی زهر آگین برای خمینی روح خدا

 

 

 

 

مبادا ...

جام زهری دیگر تدارک ببینند !!!





تغییر مسیر تاریخ !

این جمله به چه معنا است ؟

هنگامی که تاریخ را ورق می زنی ، خواهی دید که بعض از حوادث از آن چنان پتانسیلی برخوردار بوده اند که توانسته اند جریان سازی کرده و تاریخ را رقم بزنند و حتی چنان مؤثر بوده اند که مسیر تاریخ را تغییر داده اند و جامعه را به سمت نور برده اند .

طوفان نوح ، میلاد مسیح و میلاد رسول خدا ، بعثت رسول گرامی اسلام ، هجرت ایشان ، و حادثه ی عاشورا.

هر کدام از این حوادث چه تاثیر شگرفی بر تاریخ داشته و یا اساساً تاریخ ساز شده اند و مسیر تاریخ را عوض کرده اند.

حال در دنیا چه اتفاقی افتاده و تاریخ آبستن چه حادثه ی بزرگی است که رهبر انقلاب و نائب امام عصر علیه السلام ، امام خامنه ای در دیدار جمع زیادی از اندیشمندان زن جهان اسلام در تاریخ 21 تیر ماه سال 91 خطاب به ایشان فرمودند :

" این حرکت ( بیداری اسلامی )  به شرط آسیب شناسی صحیح و مقابله با خطرات و آفت‌ها، می‌تواند مسیر کنونی تاریخ را عوض کند"

آری ؛ جهان در انتظار موعود موجود است و در آخر الزمان آن حادثه ای که می تواند مسیر تاریخ را عوض کند و همه را به سمت نور رهنمون سازد ، امر ظهور بقیة الله است .

آیا مسیر تاریخ عوض خواهد شد ؟

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم آمین

مبارک

گذرگاه تاریخ

تاریخ هم برای خودش علم شده، آن هم چه علمی ؛ عریض و طویل و گستره اش به اندازه ی خلقت است !

تسلط به این علم هم کار مشکلی است و به این جهت است که آن را به گرایش های مختلف تقسیم بندی کرده اند.

اما عبرت و درس گرفتن از تاریخ نه نیازی به تسلط دارد و نه نیاز به گرایش !

پس به چه چیز احتیاج است ؟

« «  بصـــیرت » »

چه زیبا فرمود امیرمؤمنان :

و ما اکثر العبر و أقل الاعتبار = چه زیاد است عبرت ها و چه کم است عبرت گیرندگان

خلاصه این که، انقلاب ما هم برای خود تاریخ دارد آن هم چه تاریخی ؛ پر فراز و فرود .

فقط در این زمینه به ابتدای دهه های انقلاب که نگاه کنیم چه حوادثی رخ داده و چه تجربه هایی به دست آمده؛ تلخ و شیرین، کوچک وبزرگ .

سال 58 : رأی به جمهوری اسلامی ، ترور بزرگان انقلاب ، تصویب قانون اساسی ، قائله غرب کشور و پاوه و...

سال 68 : رحلت امام امت ، ولایت امام خامنه ای ، بازنگری قانون اساسی و ...

سال 78 : حوادث کوی دانشگاه ، اعتراض ها ، تبدیل اعتراض ها به یک حرکت براندازانه ، پایداری حزب الله بر اهداف امام ، آقا ، انقلاب، شکست دشمن ، ...

سال 88 : حضور کم سابقه مردم در انتخابات ، راه اندازی اعتراض های خیابانی ، نامه های بی سلام و بی ... ، خطبه های حضرت آقا در کنترل اوضاع و هدایت اجتماع و در مقابل خطبه های ... ، در یک کلام فتنه و فتنه تا جسارت به عاشورای امام حسین و در نهایت خلق حادثه 9 دی و به ذلت و ضلالت افتادن فتنه گران و بسته شدن پرونده فتنه 88.

چه خبر ها که در این سال ها نبوده .

اما آن چیزی که در آخر این حوادث به دست آمده، یک چیز بیش نیست : پایفشاری امت بر اهداف انقلاب و پایداری حزب الله در مقابل تمام فشارها .

آن چیزی که مهم است این هست که از این عبرت ها درس گرفته می شود یا نه ؟

مردم همیشه خوب امتحان را پس داده اند اما گاه بعض از خواص در کوران اتفاقات بدجوری از قافله امت جا مانده و امام امت را تنها رها کرده اند .

به هوش باشید و باشیم؛ حوادث بزرگ در راه است !

در گذر گاه تاریخ به علت ریزش برخی ها با خطر سقوط مواجه هستید ، با بصیرت حرکت کنید !





ولایت فقیه : چیستی و کیستی ( قسمت سوم )

  در قسمت های قبل به معنای لغوی ولی و لایت و همچنین نگاه قرآنی به واژه ولی و ولایت، پرداخته شد .

در این قسمت در نظر است که به معنای اصطلاحی ولایت پرداخته شود .

برای ولایت سه اصطلاح را می توان در نظر گرفت : 1. تكوینی , 2. تشریعی , 3. مطلقه

در حقیقت، ولایت به تكوینی و تشریعی تقسیم می شود .

ولایت تكوینی به معنای تصرف درموجودات و امور تكوینی است . روشن است چنین ولایتی از آن خداست . اوست كه همه موجودات , تحت اراده و قدرتش قرار دارند . اصل پیدایش , تغییرات و بقای همه موجودات به دست خداست ; از این رو او ولایت تكوینی بر همه چیز دارد . خدای متعال مرتبه ای از این ولایت را به برخی از بندگانش اعطا می كند . معجزات و كرامات انبیاو اولیا علیهم السلام از آثار همین ولایت تكوینی است .

ولایت تشریعی نیز یعنی این كه تشریع و امر و نهی و فرمان دادن در اختیار كسی باشد . اگر گفته می شود  خدای متعال ربوبیت تشریعی دارد , یعنی اوست كه فرمان می دهد كه چه بكنید ,چه نكنید و امثال اینها . پیامبر و امام هم حق دارند به اذن الهی به مردم امر ونهی كنند .

بحث در مقام ولایت تکوین و ولایت تشریع دامنه ی گسترده ای دارد که برای اختصار ذکر نشده است

علاقه مندان می توانند برای اطلاعات بیشتر به کتاب های مربوطه مراجعه کنند.

اما یکی از اساسی ترین مباحثی که در این باره مطرح است، مطلق بودن ولایت است .

كلمه ( ( مطلق ) ) یا ( ( مطلقه ) در لغت به معنای آزادی ، رهایی و ارسال است ؛ لیكن موارد استعمال آن متفاوت است . به عبارت دیگر گاهی ( ( مطلق ) ) ( Absolute ) در برابر ( ( نسبی ) ) ( Relative ) به كار می رود و گاهی در برابر ( ( مشروط ) ) ( Conditioned ) . استعمال نخست صرفاً در علوم حقیقی است ، ولی استعمال دوم هم در علوم حقیقی و هم در علوم اعتباری ( مانند علوم سیاسی ) جریان دارد .از طرف دیگر كاربرد این واژه در علوم اعتباری نیز از نظر دایره و وسعت اطلاق ، بسیار متفاوت است . به عبارت دیگر هر كجا كه این واژه به كار می رود، باید به دقت در نظر داشت كه مراد از آن اطلاق در برابر كدامین قید می باشد؛ مثلاً ( ( مطلقه ) ) ( Absolutist ) در نظام های سیاسی غالباً به رژیم های فاقدقانون اساسی ( Constitution ) اطلاق می شود؛

به هر حال هر معنایی که برای مطلق در نظر گرفته شود، این اطلاق در ولایت را قرآن کریم از آن خدای متعال می داند.

حال بحثی که مطرح می شود این است که این اطلاق را می توان برای تکوین و تشریع در نظر گرفت ؟

یعنی ولایت تکوینی مطلقه و ولایت تشریعی مطلقه.

از آن جا که بحث در مورد ولایت فقیه است لازم است که توضیحاتی در همین جا داده شود .

در بحث ولایت فقیه و مطلقه بودن آن مسلماً، منظور ولایت تکوینی نیست .

در طول تاریخ تشیع نیز هیچ فقیهی را نمی توان یافت كه بگوید فقیه هیچ ولایتی ندارد . پس وقتی ولایت فقیه، تکوینی نیست، لا جرم ولایت او تشریعی می شود .

حال که فقیه صاحب ولایت تشریعی شده در این ولایت حدود و صغور دارد یا نه ؟ آیا ولایت او مطلق خواهد شد ؟  آنچه تا حدودی مورد اختلاف فقهاست , مراتب و درجات این ولایت است ، یعنی این ولایت مطلق خواهد بود یا دارای محدوده می شود ؟

امـام خمینی قدس سره معتقد بودند تمام اختیاراتی كه ولی معصوم داراست , ولی فقیه نیز همان اختیارات را دارد . مگر اینكه چیزی استثنا شده باشد . یعنی فقیه دارای ولایت تشریعی مطلقه است.

امام فرموده اند : ( اصل این است كه فقیه دارای شرایط حاكمیت - در عصر غیبت - همان اختیارات وسـیع معصوم را داشته باشد , مگر آنكه دلیل خاصی داشته باشیم كه فلان امر از اختصاصات ولی معصوم است . ) از جمله جهاد ابتدایی كه مشهور بین فقها این است كه از اختصاصات ولی معصوم می باشد . از چنین ولایتی در باب اختیارات ولی فقیه به ( ولایت مطلقه ) تعبیر می كنند . در واقع معنای ولایت مطلقه این نیست كه فقیه مجاز است هر كاری خواست , بكند تا موجب شود برخی - بـرای خدشه به این نظریه - بگویند : طبق ( ولایت مطلقه ) فقیه می تواند توحید یا یكی از اصول و ضروریات دین را انكار یا متوقف نماید بلکه تشریع ولایت فقیه برای حفظ اسلام است . اگـر فـقیه مجاز به انكار اصول دین باشد , چه چیزی برای دین باقی می ماند , تا او وظیفه حفظ و نـگهبانی آن را داشته باشد ؟

به عبارت دیگر قید ( مطلقه ) در مقابل نظر كسانی است كه معتقدند فقیه فقط در موارد ضروری حق تصرف و دخالت دارد .

نتیجه ای که گرفته می شود این است :

ولایت یا تکوینی است و یا تشریعی و این دو نوع از ولایت یا مطلق خواهند بود و یا محدود و آن چیزی که برای ولی فقیه جاری است، ولایت تشریعی مطلقه است .

این بحث ادامه دارد...

انشاءالله





فریضه ( اقتباسی )

آمدند و پرسیدند: آقا این حرفی که رهبری در مورد خرید جنس ایرانی زدند، فقط یه پیشنهاده یا یک حکم شرعی یا یک حکم حکومتی؟

- فقط با یک واسطه از خود حضرت آقا شنیده ام که این یک واجب شرعی است! در تقابل جنس خارجی و جنس ایرانی، خرید جنس ایرانی واجب است!

می دانی یادم به چه افتاد؟

حکم تحریم تنباکوی میرزای شیرازی!

تاریخ نوشت غیرت دینی و ملی ایرانیان را و می دانم، ثبت می کند غیرتی دوباره را و حادثه ای ماندگار را از اجرای حکم تحریم کالای غیر ایرانی.

------------------

قابل توجه : به این جملات امام خامنه ای دقت کنید=

...و سهم مردم - كه به نظر من از همه‌ى اينها مهمتر است - مصرف توليدات داخلى است. ما بايد عادت كنيم، براى خودمان فرهنگ كنيم، براى خودمان يك فريضه بدانيم كه هر كالائى كه مشابه داخلى آن وجود دارد و توليد داخلى متوجه به آن است، آن كالا را از توليد داخلى مصرف كنيم و از مصرف توليدات خارجى بجد پرهيز كنيم؛ در همه‌ى زمينه‌ها...

حالا از جهاز تهیه کردن بگیر تا خودکار و قلم مدرسه مان. حواسمان به همه واجباتمان باید باشد!

 

لینک مطلب :

http://hamsaretalabe.blogfa.com/

غصه بر یکی ، حسرت بر دیگری

عجب قصه ای شده این روز شمار تاریخ !

هر روز آبستن حادثه ای است؛

و در دو طرف این حادثه دو گروه صف بندی کرده اند،

عده ای به طرفداری و جمعی به دشمنی !

اصلاً قاعده ی این تقسیم بندی معلوم است ؟

خب ما معلوم می کنیم :

این جداسازی به وسیله ی نور انجام می شود؛

نور .

آری؛ نور خدا تابیدن می نماید و اهل خود را در بر می گیرد،

و هر جا که نور خدا سرایت نکند؛ نه که نکند،

گروهی خود را چون خفاش از نور رهانیده و به تاریکی پناه داده،

تاریکی شیطانی،

هر جا نور است ، نور خداست و هر جا نور نیست،

ظلمتکده ی شیطان است؛

و اما

در جدال صفحات تقویم و بر سر به دست آوردن روزی در روز شمار تاریخ،

نور و ظلمت در ستیزند!

هر اتفاقی که رقم خورده هر دو گروه نیز آمده اند،

جالب است

دو روز در یک برج از سال ، آن هم پی در پی

حوادثی را بر تارک خود به ثبت کشانده اند!

دوم . سوم

از سومین برج تقویم شمسی = خرداد

دوم خرداد

سوم خرداد

یکی در انحصار ظلمت

و دیگری غرق در نور!

چه می شود کرد ..

از آن یکی ننگ و

از این یکی پیروزی در جنگ

سهم ما از صفحه ی تاریخ

غصه بر یکی و حسرت بر دیگری !

تعیین شرایط برای انتخاب روؤسای قوای سه گانه

در این چند وقت گذشته اتفاقاتی رخ داده و یا مسائلی بوجود آمده  و یا عده ای با اهداف مشخصی به نامربوط و یا با هاله ای از ابهام و اشکال، دهان به سخن گشوده اند که با رعایت همه ی اخلاق، همانطور که دوستان مطرح کرده اند، بهترین تعبیر برایشان مسئولین غضنفر نما است .

در زمانی که به تعبیر حضرت آقا شرایط ما، شرایط بدر و خیبر - یعنی دستیابی به پیروزی های بزرگ و تاریخی و صد البته به یاد ماندنی-  هست ، معلوم نیست بعضی از این آقایان با چه نیت و یا هدفی که البته آن را بر خود تکلیف می دانند ، در شیپور اختلاف و تعابیر نا به جا و مطرح کردن دوباره ی بعضی از مسایل، می دمند.

این یکی از آن یکی به شورای حل اختلاف قوا شکایت می کند . آن دیگری مصوبه دیگری را غیر قانونی می خواند . نفر سوم جلوی ابلاغ و اجرای نامه ی آن یکی را گرفته و بلوکه می کند . هر کدام در حال اتهام زنی و خروج از ریل قانون به طرف مقابل خود هستند .

اصلا معلوم است چه خبر است ؟!؟!

هر چند که خیلی تمایل به این گونه نوشتن از نظر محتوا رو ندارم  و بیشتر پرداختن به جنبه های علمی بحث ولایت فقیه رو  می پسندم ، اما در عمل می بینم که عده ای در جایگاه های مهم و کلیدی این نظام یا به عمد یا از روی نادانی، تیشه به ریشه ی این نظام و تمام هویت آن می زنند ؛ لذا فکر کردم که اندکی به این مطلب پرداخته بشه تا بعضی ها ( ساکتین و عاملین فتنه ) بدانند که چشمان تیز بین امت و افراد با بصیرت همه ی حرکت های اون ها رو چونان عمار ، رصد کرده و به وقت مناسب عنوان خواهند کرد .

الا ای حال، با این مقدمه نسبتا طولانی یک پیشنهاد رو مطرح می کنم :

ولی فقیه، که هم از نظر حقیقی و هم از نظر حقوقی و هم از نظر جایگاه دینی به عنوان نایب عام امام عصر علیه السلام ، برترین شخص و شخصیت جامعه و حکومت اسلامی محسوب می شود، بنا بر نص صریح قانون اساسی می بایست دارای شرایطی باشد تا بتواند از عهده ی این مسئولیت خطیر بر آید .

این شرایط به این صورت در اصل پنجم ذکر شده است :

« در زمان‏ غیب‏ حضرت‏ ولی‏ عصر "عجل‏ الله‏ تعالی‏ فرجه‏" در جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ ولایت‏ امر و امامت‏ امت‏ بر عهده‏ فقیه‏ عادل‏ و با تقوی‏، آگاه‏ به‏ زمان‏، شجاع‏، مدیر و مدبر است‏ كه‏ طبق‏ اصل‏ یكصد و هفتم‏ عهده‏ دار آن‏ می‏ گردد ».

حال و با توجه به این مطلب، آیا شایسته نیست که برای تصدی ریاست قوای سه گانه جمهوری اسلامی ، یعنی مقننه ، مجریه و قضاییه این چنین شرایطی را لحاظ کرده و در انتخاب رییس برای این دستگا هها با یک تقوای سیاسی و بصیرت عمار گونه عمل کرد.

چه اشکالی دارد که در انتخاب رییس برای این مراکز  که به زودی در یکی از آن ها اتفاق می افتد، گرفتار بازی های سیاسی و لابی های قدرت نشد و در سلامت و تقوا مسئولیت اداره این قوا را به کسانی سپرد که دارای شرایط و شاخص های معینی باشند .

بعضی از شرایط و شاخص ها می تواند اینچنین باشد :

1. ولایت مدار

2. ولایت پذیر

3. مطیع رهبری بودن

4. با بصیرت

5. دور بودن از مراکز قدرت و ثروت

6. دور بودن از جنجال و هیاهو  و حاشیه

7. از ساکتین فتنه نبودن

8. دارای تقوا و بینش سیاسی بودن

9. زمان شناس بودن و وقت و بی وقت ندمیدن در شیپور اختلاف ها

10. به فکر حرف حق زدن بودن ، نه به فکر حق حرف زدن بودن ( منظورم این هست که آقایون دنبال این باشند که حرف حقی رو مطرح کنند، نه به دنبال این باشند که به هر بهانه ای حرف های خودشون رو که معلوم هم نیست تا چه اندازه لازم و صحیح است رو بزنند.)

11. به دنبال تقویت و استمرار در اهتزاز پرچمی باشد که امروز به عنوان الگوی تمامی انقلاب ها و بیدارهای اسلامی مطرح است ، نه این که خود علم جدیدی بر پا کرده و شعار انا الرجل سر دهد .

12. مقام به دست آورده را مرهون ملت دانسته و خود را خادم ملت بداند ، نه این که خود را مالک ملت و مملکت بداند.

به هر شکل هم ما و هم خیلی ها قبل از ما این حرف ها رو زدن !

ولی کو، گوش شنوا ... !!!




حضور در صحنه، هوشیاری، بصیرت و موقع شناسی مثال زدنی !

امروز چهارشنبه 13/2/91 در حال آماده کردن و ارسال مطلبی با عنوان « ولایت فقیه ، چیستی و کیستی » برای وبلاگ « ولایت فقیه و حکومت اسلامی »  بودم که خبر دیدار معلمان با حضرت آقا رو شنیدم .

از اونجایی که هم مناسبت دیروز « روز معلم » و هم اتفاقی که دو روز دیگه خواهد افتاد « انتخابات دور دوم مجلس شورای اسلامی » و هم قشر ملاقات کننده حضرت آقا ، دارای اهمیت بودند ، خبر مهمی شد .

البته سخنان مثل همیشه راهبردی حضرت آقا به اهمیت این دیدار اضافه کرد ، تا جایی که من رو وادار کرد یک پست ویژه در این زمینه بگذارم ( البته با عرض پوزش از همگی )

در این دیدار آقا به مطالب ویژه ای اشاره کردند . آقا در ابتدای صحبت هاشون یاد شهید مطهری رو گرامی داشته و درمورد نقش معلم فرمودند :

« مهمترین ویژگی معلم این است كه انسانهایی با استعدادها، عواطف، احساسات و ظرفیت های فراوان در اختیار او قرار دارند و تلاش و ابتكار معلم می تواند از این كودكان و نوجوانان، دانشمندان برجسته و انسانهای صالح، دانا و توانا بسازد »

این نکته سنجی ها چقدر نقش معلم رو مهم و البته سنگین می کنه ؛ استعدادهایی که در اختیار معلم هست  و تربیت دانشمندان برجسته و صالح از بین این انسانها ! این مطلب اشاره به تعهد و تخصص در کنار هم اشاره داره که در این چند سال اخیر در کنار هم بودن این دو صفت برجسته ، نادیده گرفته شده است.

در جای دیگر ایشان فرمودند :

« لازمه اجرای سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش، برنامه ریزی دقیق و تهیه نقشه راه و عمل به آن، تا رسیدن به اهداف تعیین شده، است »

برنامه ریزی و نقشه راه و البته عمل کردن به آن نکته استراتژیک این کلام است . نزدیک به 5 سال است که آقا بحث عدالت و پیشرفت رو مطرح کردن و نزدیک به 7 سال است که برنامه چشم انداز 20 ساله ابلاغ شده و مدتی است که چشم انداز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مطرح شده ، ولی هنوز آقا سخن از برنامه و تهیه نقشه راه به میان می آورند .  این مطلب نشان دهند این هست که توقعات حضرت آقا هنوز نه تنها برآورده نشده که شاید بشود گفت که مغفول مانده است .

بهتر نیست که مسئولین ( مخاطبان : قوه های مقننه و مجریه )  به جای بعضی از کارها به فکر انجام تکالیفشان باشند .

ایشان در ادامه افزودند:

« باید رفتار و صفات ارزشمند شهدا از جمله غیرت، همت، صداقت، سلامت، فداكاری، بینش والا، رفتار نیك با مردم و پدر و مادر،‌ و همچنین دوستان در مقابل چشم نسل جوان امروز قرار داده شود »

این یعنی تزریق روحیه ایثار و جهاد و شهادت در بدنه جامعه !.

بله تا ملتی دارای این چنین روحیه هایی نباشد نمی تواند از سد سخت تحریم ها و دشمنی ها و لجاجت ها و خیانت ها عبور کند  . و همچنین نمی تواند جامعه ای سالم و بدون تنش را نظاره گر باشد . باید همه برای جریان این چنین روحیه ی انقلابی و اسلامی تلاش کنیم .

و در بخش پایانی آن موضوعی که مد نظر حضرت آقا قرار گرفت  ، بحث روز و داغ انتخابات دور دوم مجلس بود

آقا با  با اشاره به تمام نشدن كار انتخابات مجلس نهم، تأكید كردند:

« ملت ایران با قدم بلندی كه در روز جمعه پانزدهم اردیبهشت برخواهد داشت و با حضور در پای صندوقهای رأی و كامل كردن مجلس نهم، بار دیگر موقع شناسی خود را به دنیا نشان خواهد داد» .

آری ؛ کار مجلس هنوز به پایان نرسیده وتقریبا  یک پنجم  صندلی های مجلس منتظر مستاجران جدید خود است .

باید کاری کرد تا همه دنیا بفهمد ملت ایران هیچ کاری را نیمه رها نمی کند و بار را به منزل می رساند که این نشان از آینده نگری ملت ایران است و نوید آینده ای سرافراز را می دهد که حضرت آقا نیز بدان اشاره کردند .

مقام عظمای ولایت و مرجعیت با تأكید بر اینكه افق آینده برای ملت ایران بسیار روشن است، در خاتمه فرمودند:‌

« به فضل پروردگار قطعاً فردای ایران اسلامی بهتر از امروز خواهد بود »

این ها گوشه از سخنان امروز رهبر فرزانه . حکیم بود که لازم بود بر آن ها دقت شود .

اگر ملت و نمایندگان ملت - اعم از مجریه و مقننه - در اطاعت از منویات رهبری با جدیت و روحیه جهادی پای در عرصه بگذارند ، حتما خیلی زود تر از پیش بینی ها ملت و امت ایران به سر منزل مقصود خواخند رسید . انشاء الله

اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان علیه السلام

ولایت فقیه ؛ چیستی و کیستی ( قسمت دوم )

« معنای ولایت از دیدگاه قرآن »

اشاره :

ولایت فقیه یکی از موضوع هایی است که در این سه دهه اخیر - به علت تشکیل جمهوری اسلامی و در راس هرم حکومت قرار گرفتن شخصیتی حقوقی با عنوان ولی فقیه - مورد بحث و گفت و گو بوده است .

چیستی ولایت و کیستی فقیه را می توان از مهمترین محورهای این گفت و گو دانست .

به بیان دیگر این سوال مطرح است که معنای ولی چیست ؟ حقیقت ولایت چیست ؟ محدوده آن چیست ؟ ولایت را چگونه معناکنیم ؟

پس از به دست آوردن حقیقت ولایت چگونه آن را برای فقیه ثابت کنیم ؟ فقیه کیست و از چه راهی آن را شناسایی کنیم ؟

این ها گوشه ای از سوالهایی است که در بحث ولایت فقیه مطرح شده و باید به آن ها جواب داده شود.

در قسمت اول این مطلب به معنای لغوی ولایت پرداخته شد که از میان معانی متعدد ولایت ، معنای سرپرست برگزیده شد .

در این قسمت به معنای ولی و ولایت از دیدگاه قرآن پرداخته می شود .

( ............... ادامه مطلب ............... )

در قرآن کریم ، لفظ ولی 31 بار  به دو معنای پر کاربرد « سرپرست » و « یار و یاور » به کار برده شده ، که به عنوان نمونه به برخی از این آیات شریفه اشاره می شود .

سر پرست :

1.       اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور ... ( 257/ بقره )

خداوند، ولى و سرپرست كسانى است كه ایمان آورده‏اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوى نور بیرون مى‏برد

2.       إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنینَ ( 68 / آل عمران )

سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند كه از او پیروى كردند، و(در زمان و عصر او، به مكتب او وفادار بودند؛ همچنین) این پیامبر و كسانى كه(به او) ایمان آورده‏اند(از همه سزاوارترند)؛ و خداوند، ولىّ و سرپرست مؤمنان است‏

3.       قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا یُشْرِكُ فی‏ حُكْمِهِ أَحَداً ( 26 / کهف )

بگو: «خداوند از مدّت توقفشان آگاهتر است؛ غیب آسمانها و زمین از آن اوست! راستى چه بینا و شنواست! آنها هیچ ولىّ و سرپرستى جز او ندارند! و او هیچ كس را در حكم خود شركت نمى‏دهد!»

4.       اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی‏ سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفیعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ (4 / سجده )

خداوند كسى است كه آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو است در شش روز[ شش دوران‏] آفرید، سپس بر عرش(قدرت) قرار گرفت؛ هیچ سرپرست و شفاعت كننده‏اى براى شما جز او نیست؛ آیا متذكّر نمى‏شوید؟

یار و یاور :

1.       أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیر ( 107 / بقره )

آیا نمى‏دانستى كه حكومت آسمانها و زمین، از آن خداست؟! (و حق دارد هر گونه تغییر و تبدیلى در احكام خود طبق مصالح بدهد؟!) و جز خدا، ولى و یاورى براى شما نیست. (و اوست كه مصلحت شما را مى‏داند و تعیین مى‏كند)

2.       إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یُحْیی‏ وَ یُمیتُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ ( 116 / توبه )

حكومت آسمانها و زمین تنها از آن خداست؛ زنده مى‏كند و مى‏میراند؛ و جز خدا، ولىّ و یاورى ندارید!

3.       وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فی‏ رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ ( 8 / شورا )

و اگر خدا مى‏خواست همه آنها را امّت واحدى قرار مى‏داد(و به زور هدایت مى‏كرد، ولى هدایت اجبارى سودى ندارد)؛ امّا خداوند هر كس را بخواهد در رحمتش وارد مى‏كند، و براى ظالمان ولىّ و یاورى نیست.

4.       إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ إِنَّ الظَّالِمینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقین‏ ( 19/ جاثیه )

آنها هرگز نمى‏توانند تو را در برابر خداوند بى‏نیاز كنند(و از عذابش برهانند)؛ و ظالمان یار و یاور یكدیگرند، امّا خداوند یار و یاور پرهیزگاران است!

 

با توجه به معنای ولی و ولایت در لغت و به کار گیری این لفظ در قرآن کریم به معنای سرپرست و یار ویاور  و با توجه به معنای اصطلاحی ولی و ولایت ، این نتیجه به دست می آید که ولی را می توان سرپرست قلمداد کرد.

تا اینجای از بحث ، معنای ولی و ولایت که به عنوان سرپرست است معلوم شد .

حال سوال این است که ولی و ولایت شخص ولی در اصطلاح به چه معناست ؟

جواب به این سوال در دو بخش داده می شود :

1.       همانند قبل بحث از واژه و کاربرد ادبی آن

2.       سابقه تاریخی و واقعه هایی که منجر به تولید این اصطلاح شده اند .

( ادامه و جواب به این قسمت در پست بعد . انشاءالله )

ولایت فقیه ؛ چیستی و کیستی (فسمت اول )

 

 

بعد از انقلاب اسلامی در ایران و اداره حکوت توسط  شخصیتی حقوقی با عنوان ولی فقیه ، بحث ولایت فقیه بیش از هر زمانی مطرح شده و در معرض نقد و نظر قرار گرفته .

عده ای بر این باورند که این عنوان از مجعولات انقلابیون ایران است ، که البته با نگاه به پیشینه تاریخ فقه ، این نظریه مردود شده و جایگاهی برای طرح پیدا نمی کند.

گروهی دیگر که قاطبه آن را علما و فقهای طراز اول شیعه تشکیل می دهند ، بحث ولایت فقیه را در فقه آورده  و با تمسک به دلایل و استنادات متقن ، مباحث گسترده ای را مطرح کرده که شرایط و محدوده این اختیارات تا کجاست و این ولایت تا چه سطحی متنفذ خواهد بود. در این جا بحث ولایت فقیه معرکه ی آراء متنوعی شده که خود دلیلی روشن بر پویایی فقه شیعه است.

گروهی دیگر اضافه بر طرح این موضوع و شوؤن و اختیارات آن در فقه ، آن را  در علم کلام  و در ادامه بحث امامت آن هم بعد از عصر ظهور و دوران غیبت امام معصوم مطرح و تبیین کرده اند .

در این جا نیز در باره کلامی بودن این مبحث نظرات گونه گونی مطرح شده که از آن جمله این است که این احداث جایگاه برای  فقیه و ولایت او ،  از دوران حضور معصوم علیه السلام نشأت گرفته یا به بعد از غیبت امام علیه السلام باز می گردد.

در این زمینه در ادامه مباحثی خواهد آمد که ...

در این زمینه در چند جهت باید به بحث پرداخت که در ادامه به تفصیل خواهد آمد

1: چیستی و کیستی ولایت فقیه

2 : ولایت فقیه در علم فقه

3 : ولایت فقیه در علم کلام

واژه شناسی ولایت فقیه :

اولین گامی که باید در تبیین بحث ولایت فقیه برداشت ، تشریح معنایی همین کلمه ( ولایت فقیه است ) . پر واضح است که اگر معنای این کلمه هویدا نشود چه بسا فهم دقیقی از ولایت فقیه به دست نیاید و در پس عدم فهم ، دچار تصورات ناصوابی شد .

سیره همه محققین و حتی منتقدین ظاهراً بدین منوال است که ابتدا یک کلمه را از نظر لفظ و سپس از منظر معنا مورد مداقه قرار داده و سپس به معنای اصطلاحی  آ ن پرداخته و بحث را به سرانجام می رسانند .

ولایت فقیه از جمله کلماتی است  که با ترکیب دو لفظ و اصطلاح جداگانه تشکیل شده و معنایی جدید را به دست می دهد که به این گونه از کلمات اصطلاحاً کلمه مضاف می گویند

برای فهم دقیق این کلمه می بایست دو لفظ تشکیل دهنده ی آن را به صورت جدا بررسی و از نتیجه ی آن دو به یک تعریف جدید برای  این کلمه رسید.

ولایت و فقیه ؛ از این جاست که بحث در چیستی و کیستی ولایت فقیه مطرح می شود .

ولایت چیست ؟

فقیه کیست ؟

برای این که به چیستی ولایت و کیستی فقیه راهنمون شویم بیان مطالبی ضرورت می یابد .

ولایت چیست ؟

ولایت در لفظ بر گرفته از ولی به معنای = نایب ، محبوب ، قرب ، پهلو ، سرپرست ، مربی ، ناصر ، نگهبان ،همراه سامان‌دهنده ، غالب ، ضد دشمن ، همسایه ، داماد ، آزادكننده ، متكفل ، سلطان ، باران ، تدبیركننده ، قدرتمند ، مالك ، سید (بزرگوار) ، منعم (نعمت‌دهنده) ، منعم علیه (نعمت داده شده) ، هم قسم  و هم پیمان است که در کتاب های لغت تمامی این معانی برای آن برشمرده شده ، که البته تمام این معانی دریک سطح از کاربرد قرار ندارند ، به حدی که بعض از این معناها در کمترین سطح از استفاده و بعضی کاربرد گسترده تری دارند . آن چیزی که از کاربرد عرف به دست آورده می شود این است که لفظ ولی به معنای سرپرست بیشتر مد نظر بوده و هست و هر جا که کلمه ولی استعمال شده به همین معنا و یا مترادف آن بوده است . (  برای اطلاعات بیشتر به کتاب های لغت عرب مراجعه شود )

اما ولایت در اصطلاح دارای معنای بسیار گسترده ای است که به جهت رعایت اختصار در مطلب ، پرداختن به آن را در پست بعدی دنبال خواهیم کرد .

توضیح : از آن جا که نویسنده قصد تشریح ولایت فقیه بر اساس موازین علمی را دارد ، لاجرم مجبور به رعایت نوشتاری خاص است که البته با فضای دوستانه و محاوره ای دنیای مجازی تنافی دارد . به همین جهت نویسنده امیدوار است خوانند گان محترم ، این گونه قلم را بر نویسنده ببخشند .

سفر مقام معظم رهبری به کربلا و عتبات عالیات

خبر عجیب و مسرت بخشی است . اما ...

آری! من هم مثل شما آرزو دارم که این خبر روزی تحقق پیدا کند، که البته با توجه  به وضعیت کنونی منطقه و شرایط بسیار خوب ایران که به تعبیر حضرت آقا در شرایط بدر و خیبر است، دور نیست. ((الیس الصبح بقریب))

چند روز پیش، خبری منتشر شد که در آن به نقل از آیت الله علم الهدی (امام جمعه مشهد)، این مطلب مطرح شده بود که حضرت آقا آرزوی زیارت کربلا را مطرح کرده و ایشان از آقای علم الهدی خواسته بودند که سلام وی را به امام حسین علیه السلام برسانند.

آیت الله علم الهدی هم از مخاطبین خود که روحانیون کاروان های عتبات بوده‌اند درخواست می کنند که در تشرف به حرم امام حسین علیه السلام به نیابت از حضرت آقا زیارت کنند.

سوال: راستی چه می‌شد، که خود ایشان به همین زودی به آستان نورانی قافله سالار عاشورا سید الشهدا علیه السلام قدم  گزارده و دل همه ی اهل ایمان را به این تشرف، کربلایی کنند؟

آیا در موقعیتی که خالد مشعل (رییس جنبش فلسطینی حماس) و دیگر بزرگان مقاومت آرزوی برپایی نماز جماعت به امامت حضرت آقا در قدس را مطرح کرده و البته به تحقق آن وعده می‌دهند، انتظار سفر حضرت آقا به عتبات عالیات و شهر کربلا  و زیارت امام حسین علیه السلام دور از تصور خواهد بود؟

براستی برای تحقق این آرزو چه باید کرد؟

به امید تحقق : 

تولید ملی ، حمایت از  کار و سرمایه ایرانی 

و  زیارت کربلا انشاء الله.

http://leader.mihanblog.com/post/41

بسم الله الرحمن الرحیم

از آن جا که ولی حکیم و قائد عظیم امام خامنه ای دهه چهارم انقلاب را دهه عدالت و پیشرفت دانسته و سالهاست که به این مطلب امت را رهنمون می سازند ، وظیفه و تکلیف خود دانسته که در راستای تحقق فرمایشات ایشان در این زمینه ورود پیدا کرده و تمام همت خود را در نیل به اهداف ایشان به خدمت بگماریم

باشد که به واسطه اطاعت از ایشان ، اطاعت از امام زمان علیه السلام و به رضایت ایشان ، اعمالمان مرضی خدای متعال واقع شود . انشاءالله

به همین جهت سعی بر آن است که در تبیین ، تشریح ، گسترش و صد البته تبدیل این گفتمان به گفتمان اصلی و رایج انقلاب ، قدمی هر چند ناچیز و کم بضاعت بر داشته شود.

ما این حرکت را یک جهاد در راه خدا دانسته و استقامت در آن را یک توفیق و پیشرفت همراه با عدالت را یک مقصد متعالی در همه جوانب فردی و اجتماعی امت اسلامی می دانیم

اللهم وفقنا لما تحب و ترضی